کاربرد بیوتکنولوژی در صنعت نساجی، از حدود 100 سال قبل، با به کارگیری آنزیم های آمیلاز استخراج شده از مالت برای زدودن آهارهای نشاسته ای آغاز شد. امروزه با پیشرفت بیوتکنولوژی، راه حل های کم هزینه و مؤثر فزاینده ای در فرآیند های نساجی به وجود آمده است. با پیشرفت های صنعت نساجی، کاهش هزینه در تولید انبوه ضروری به نظر می رسد. بیوتکنولوژی می تواند در هر مرحله از تولید و فرآیندهای تکمیلی آن، از مواد اولیه الیاف تا مرحله تصفیه پساب، باعث صرفه جویی در هزینه ها شود. این فناوری، علاوه بر کاهش هزینه، با کاهش مضرات زیست محیطی ناشی از شوینده ها و مواد شیمیایی، منجر به ایجاد صنعت دوست دار محیط زیست می گردد. از طریق بیوتکنولوژی و استفاده از مواد جایگزین با آثار جانبی کمتر به جای مواد شیمیایی رایج در صنعت نساجی، نه تنها مشکل آلودگی زیست محیطی حل می شود، بلکه کیفیت و پایداری عملیات نیز بهتر می گردد. زمینه های کاربرد بیوتکنولوژی در صنعت نساجی بطور مختصر در جدول بیان شده اند که در ادامه به تشریح هر یک از آنها پرداخته می شود. البته کاربردهای عملی امروزی عمدتاً شامل به کارگیری آنزیم ها به ویژه آمیلازها در آهارگیری، سلولازها در زیست پرداخت کالاهای سلولزی و سنگ شویی کالاهای جین، پروتئازها در عمل آوری پشم و ابریشم و بالاخره آنزیم ها در شوینده ها می باشد. دورنمای استفاده از بیوتکنولوژی در سایر زمینه ها نیز مورد توجه محققان بوده و در حال پیشرفت است.
برچسب : نویسنده : داودی nasajiran24 بازدید : 55
صنعت نساجی از قدیمیترین صنایع بشری محسوب میشود چرا که نیاز به لباس و پوشاک بعد از نیاز به غذا و مسکن از نیازهای اولیه انسان به شمار میآید. نشانههایی از بافندگی و نساجی مربوط به دوران پارینهسنگی به دست آمده است. نشانههای ضعیفی در موراوی پیدا شده است. نشانههای مشخصی از بافندگی در دوران نوسنگی در سوئیس پیدا شده است.
«در حدود پنج هزار سال پیش از میلاد مردم غارنشین فلات ایران بر اثر تغییراتی که از لحاظ آب و هوا و تشکیل مزارع و چمنزارها به وجود آمد به دشتها روی آوردند و زندگی تازهای را آغاز کردند و در تمدن آنها نسبت به دورانهای پیشین پیشرفت بیشتری دیده شد. قدیمیترین مردم دشتنشین، مردم محل سیلک (Sialk) نزدیک کاشان بودند که آثار زندگی ایشان را در آنجا به دست آوردهاند. ..... چون در همین محل مقداری دوکهای سنگی و گِلین به دست آوردهاند تصور میرود که مردم آن زمان با صنعت نساجی آشنایی داشتهاند.»[۱]
صنعت نساجی در جریان انقلاب صنعتی رشد چشمگیری داشت.
برچسب : نویسنده : داودی nasajiran24 بازدید : 45
ایرانیان از بیش از 10 هزار سال پیش دارای تمدن بودهاند. از این رو، ریشهی بسیاری از دستاوردهای بشر را در این تمدن میتوان یافت. برای مثال، نخستین ابزار ریسندگی و بافندگی در غار كمربند، نزدیك بهشهر، یافت شده است كه به 7 هزار سال پیش از میلاد مسیح بازمیگردد. به علاوه، در قدیمیترین بخشهای شهر باستانی شوش، كه در خوزستان قرار دارد، سوزنهای سوراخدار پیدا شده است.
این دستاوردهای و نوآوریهای دیگری كه در دورانهای بعدی رخ داد، صنعت پارچه و پوشاك ایران را پیشتاز و سرآمد جهانیان كرد. جالب است بدانید اسكندر مقدونی، با آنكه به ایران حمله و آن را اشغال كرده بود، لباس ایرانی میپوشید. در این جا به برخی از نوآوریهای ایرانیان در زمینهی پوشاك و پارچه اشاره میشود.
كت و شلوار
ایرانیان نخستین مردمانی بودند كه كت آستیندار و شلوار میپوشیدند. مردمان تمدنهای دیگر، بابلیها، آشوریها، یونانیها و رومیها، شلوار نمیپوشیدند و حتی یونانیها ایرانیان را به خاطر شلوارهای رنگیشان مسخره میكردند. ایرانیان حتی نوعی شلوار ویژهی سواركاری نیز داشتند كه تنگ و چسبان بود و اغلب از چرم ساخته میشد.
شلوار در اصل شروال خوانده میشد. عربها آن را سروال نامیدند و جمع آن را سراویل میگویند. در تركی و كردی نیز شروال گفته می شود. مجارهای آن را شلواری (Schalwary) میگویند. به زبان لاتین، سارابارا (Sarabara) گفته میشد. واژهی انگلیسی Pajama (پاجاما) از واژهی پای جامه ساخته شده است كه از واژههای فارسی كهن است.
پوشش زنان
ایرانیان از دیرباز به پاكدامنی اهمیت میدادند و زنان ایرانی پوشیده با چادر یا پوششهای دیگری كه بخشهایی از موها را میپوشاند و تنه را در بر میگرفت، در میان مردان ظاهر میشدند. در یك مهر سنگی استوانهای كه از دورهی هخامنشی برجای مانده و اكنون در موزهی لوور فرانسه نگهداری میشود، شاهزادهی ایرانی و ندیمههایش دیده می شود كه شاهزاده چادر و ندیمهها سرپوش دارند. در طرحی كه روی سنگی در ارگیلی تركیه نقش بسته است، زن ایرانی باپوشش چادر و سوار بر اسب دیده میشود. حتی سرپوشهای پارچهای دورهی هخامنشی از زیر برفهای منطقهی پازریك روسیه پیدا شده است. (یادآوری میشود، سرزمینهایی كه نام بردیم، بخشی از امپراطوری پهناور پارسها بودند.)
گلدوزی
نقش زدن بر پارچه و لباس از دیرباز در ایران مرسوم بود. در تابوت سنگی اسكندر كه در موزهی استامبول نگهداری میشود، ایرانیان شلوارهایی با پارچههای زیبا پوشیدهاند كه طرح دار و گاهی نقشهایی از گلها دارند. گلدوزی در دورهی صفویه به شكوفایی رسید به نحوی كه هنرمندان روم شرقی (امپراتوری بیزانس) طرحهای ایرانی را بر لباسهای فاخر نقش میزدند. حتی ریشهی عنصرهای اصلی گلدوزی امروزی نیز به ایران بازمیگردد كه از راه كشورهای ساحل دریای مدیترانه به ایتالیا و اسپانیا رفته و بعدها در سرزمینهای دیگر مورد توجه قرار گرفته است.
ابریشم ایرانی
بافتن پارچه از ایران آغاز شده و تا دروهی صفوی از مهمترین فرآوردههای صادراتی ایرانیان بوده است. با آن كه بافت ابریشم به چینیها بازمیگردد، ابریشم ایرانی در دورهی ساسانیان به چنان كیفیت و ظرافتی رسیده بود كه چینیها نیز از ایران پارچهی ابریشمی وارد میكردند. برخی از پارچههای ایرانی كه ویژهی اسقفها تهیه شده، هنوز در گنجینههای كلیساهای اروپا نگهداری میشود.
ردپای شكوه صنعت پارچهبافی را در واژههای ایرانی كه به زبانهای مختلف راهیافته است، میتوان پیدا كرد.
در زبان عربی: دیباج (از واژهی دیباگ به مفهوم زری ابریشمی) و استبرق (از واژهی ستبرگ به مفهوم نوعی پارچهی ابریشمی)
در زبان انگلیسی: Tafta (از واژهی تافته به مفهوم نوعی پارچهی ابریشمی) Chintz (از واژهی چیت به مفهوم نوعی پارچه)
در زبان روسی: Izarbaf (از واژهی هزارباف به مفهوم پارچهی زری گلابتون) و Partcha (از واژهی پارچه)
لباس ورزش
ایرانیان نخستین مردمانی هستند كه از لباس ورزشی استفاده میكردند. چوگان ورزش باستانی و مورد علاقهی ایرانیان بود. چوگان بازان نوعی پیراهن نیمآستین و شلوار تنگی میپوشیدند تا هنگاه بازی راحتتر باشند. جنس پیراهن چوگان بازی را نیز نوعی انتخاب كرده بودند تا كمتر عرق كنند. انگلیسیها در سالهای استعمار هندوستان در آن سرزمین با چوگان و لباس نیم آستین آشنا شدند و آن را به خود به اروپا بردند كه بعدها به آمریكا نیز راه یافت و به تیشرتهای امروزی منجر شد.
لباس شوالیهها
در دورهی اشكانیان و ساسانیان مردان جنگی خود و اسبانشان را زره پوش میكردند. در تاق بستان، در كرمانشاه، سربازی زرهپوش سوار بر اسب زرهپوش بر پهنهی سنگ كندهكاری شده است كه با دیدن آن به یاد شوالیههای اروپایی میافتیم. در واقع، شوالیههای اشكانی سرمشق شوالیههای اروپایی قرار گرفتند.
نوآوریهای دیگر
دستكش: گزنفون، تاریخنگار یونانی با ایرانیانی روبهرو شده بود كه دستهایشان را در پوستهای ضخیم و قابهایی نگه میداشتند. نمونههایی از دستكشهای زینتی در موزهی ایران باستان نگهداری میشود.
انوع كلاه: ایرانیان از دیرباز كلاههای گوناگونی میپوشیدند كه نشاندهندهی موقعیت اجتماعی آنان بود. كلاه پاپها و حتی تاج برخی از پادشاهان قدیم اروپا، برگرفته از كلاه و تاج پادشاهان ایران است.
چكمه : پوشیدن چكمههای چرمی از زمان هخامنشیان مرسوم بود و حتی ژوستینین، امپراتور روم شرقی، چكمههای ایرانی میپوشید.
شال: هنوز هم در زبان انگلیسی به همین نام خوانده میشود (shawl) و نوع مردانه و زنانهی آن هر دو نوآوری ایرانی هستند.
آن سه خرمند: طرحی از سه مغ زردشتی كه برای شست و شو و معطر كردن عیسی مسیح(ع) دعوت شده یودند. این تصویر موراییك، بر دیوار كلیسای سنت اپالینار در شهر راون ایتالیا نقش بسته است.
برچسب : نویسنده : داودی nasajiran24 بازدید : 50
رسیدن اصفهان به جایگاه یک شهر صنعتی و تبدیل شدن آن به «منچستر شرق» در دوره پهلوی اول، یک اتفاق ناگهانی و بدون زمینه نبود. این حادثه ریشه در استعدادهای شهری و فراهم آمدن محیط مساعد کشوری داشت؛
برچسب : نویسنده : داودی nasajiran24 بازدید : 59
بر اساس آنچه که در دانش نامه ایرانیکا نوشته شده ، پوشاک ایرانی ها طی سال های اولیه سلسله پهلوی، شبیه پوشاک دوره قاجار بود که اختلافات میان اقوام، روستاها، مناطق و نیز طبقات اجتماعی را منعکس می کرد. در اواخر قرن نوزدهم میلادی تلاش های زیادی برای تغییر پوشش از سوی حکومت صورت گرفت. مخصوصا پس از انقلاب مشروطه که بسیاری از مردان به خارج سفر کرده بودند پوشش اروپایی و پوشیدن کت و شلوار، پاپیون و کراوات را پذیرا شدند. در 29 بهمن 1301 مجلس لایحه ای را تصویب کرد که همه کارکنان خدمات شهری، اعضای کابینه و نمایندگان مجلس را ملزم به پوشیدن پوشاک دوخت ایران در طول ساعات کار می کرد. این دستورالعمل در اول میزان 1302 بنا بر حکم وزیر جنگ، سردار سپه شامل پرسنل نظامی نیز شد.
در 4 مهر 1307کابینه مقرر کرد که تمام مردهای ایرانی به طور یکدست و به سبک غربی لباس بپوشند. تن پوش های بیرونی سنتی مانند شال ها، قباها، سرداری ها و لباده ها، با کت جایگزین شد. شلوارهایی که به طور سنتی از پارچه سیاه جناغی یا مشابه آن دوخته می شد با شلوار و کمربند غربی جایگزین شدند.
این عمل نیز با مقاومت و اعمال زور روبرو شد. اکثریت قریب به اتفاق زنان ایرانی به گونه ای تربیت شده بودند که حجاب را واجب تر می دانستند و معتقد بودند آشکار ساختن سر و گردن گناه است. وانگهی، مردان ایرانی کنار نهادن حجاب را آشکارا نشان بی عفتی می دانستند
تمام کارمندان دولت و دانش آموزان پسر، کلاه های لبه دار استوانه ای معروف به کلاه پهلوی را به جای کلاه های خز مرسوم و کلاه های بیضوی به سر کردند. فقط روحانیون، شامل استادان مدارس، طلاب دینی و زعمای سایر مذاهب به رسمیت شناخته شده از این حکم که در روز اول فروردین 1308 در شهرها و یک سال بعد در دهات و مناطق روستایی اجرا شد، معاف بودند.
در خرداد تا تیر 1313 پهلوی اول از ترکیه دیدن کرد و در آنجا عمیقاً تحت تاثیر برنامه های کمال آتاترک برای مدرنیزه کردن قرار گرفت. او مصمم شد که ایرانی ها هم چون اروپایی ها لباس بپوشند. او در ترکیه دستوری خطاب به نخست وزیر وقت صادر کرد که مقرر می داشت از آن پس تمام کارگران ایرانی کلاه های لبه دار به سبک اروپایی بر سر بگذارند. توجیه او این بود که لبه پهن کلاه، کارگرانی را که در هوای آزاد کار می کردند از آفتاب سوختگی حفظ می کند. در 16 تیر 1334 حکم کابینه، به سر گذاشتن این کلاه را برای تمام مردان اجباری ساخت و به این ترتیب جای کلاه پهلوی را گرفت. این دستور که به شدت اعمال می شد مقاومت های زیادی را خصوصاً در استان ها برانگیخت.
در یک واقعه مشهور، گروهی از مسلمانان به رهبری روحانی صریح اللهجه ای به نام شیخ تقی بهلول در مسجد گوهر شاد مشهد بست نشستند که در آنجا مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفته و تعدادی از مردم کشته شدند. پیش از واقعه گوهر شاد، پهلوی اول شخصاً برای تغییر لباس زنان الزام و اجباری اعلام نکرده بود.
در خرداد تا تیر 1313 پهلوی اول از ترکیه دیدن کرد و در آنجا عمیقاً تحت تاثیر برنامه های کمال آتاترک برای مدرنیزه کردن قرار گرفت. او مصمم شد که ایرانی ها هم چون اروپایی ها لباس بپوشند. او در ترکیه دستوری خطاب به نخست وزیر وقت صادر کرد که مقرر می داشت از آن پس تمام کارگران ایرانی کلاه های لبه دار به سبک اروپایی بر سر بگذارند
بعضی اعضای دربار که در خارج تحصیل کرده بودند با منسوخ کردن کامل حجاب موافق بوده و بر حضور زنان در فعالیت های اجتماعی تاکید داشتند. یکی از حامیان چنین دیدگاهی، وزیر وقت دربار، عبدالحسین تیمورتاش بود که در جلسه کابینه در سال 1312 واردات کلاه زنانه از خارج را قانونی کرد. سرانجام در سال 1314 پهلوی اول، دستور به کشف حجاب داد. وی نخستین حکمران منطقه بود که چنین کاری را انجام می داد. آتاترک حجاب را ممنوع نکرده بود.
این عمل نیز با مقاومت و اعمال زور روبرو شد. اکثریت قریب به اتفاق زنان ایرانی به گونه ای تربیت شده بودند که حجاب را واجب تر می دانستند و معتقد بودند آشکار ساختن سر و گردن گناه است. وانگهی، مردان ایرانی کنار نهادن حجاب را آشکارا نشان بی عفتی می دانستند. از طرفی فشار پلیس اجتناب ناپذیر بود. آنها زنان را کتک می زدند، چادرها و روسری هایشان را کشیده و پاره می کردند و حتی خانه هایشان را به زور می گشتند. هر چند رفته رفته مقاومت مردم بر زور حکومت فایق آمد، اما سه تا چهار سال آخر سلطنت پهلوی اول، زن ها با لباس های بلند ساده، جوراب های کلفت و کلاه های حصیری لبه پهن، در اجتماع ظاهر می شدند. در برخی روستاها و شهرهای کوچک، زنان دیگر خانه هایشان را ترک نکردند، تا آنکه رضا خان در شهریور 1320 مجبور به کناره گیری شد. در دوران پهلوی دوم نیز بی حجابی و تقلید از مدهای غربی میان گروهی از مردم ایران رواج داشت. تا آنکه در سال 1357 و با پیروزی انقلاب اسلامی، بی حجابی برای زنان ممنوع و پوشیدن لباس های ساده تر از آنچه مد غرب بود برای مردان به عنوان ارزش شناخته شد.
برچسب : نویسنده : داودی nasajiran24 بازدید : 71
برای اگاهی از تاریخ پیدایش صنعت ریسندگی و بافندگی بایستی به همراه باستانشناسان و محققین به درون غارها برویم و از روی اثار بازمانده از قرون و اعصار پیشین و بازیافته های باستانی به واقعیتها و اطلاعاتی دست یابیم . اما افسانه های ملی ایران نیز با همه ابهام و ایهامی که دارند حقایقی را نیز به ما منتقل می کنند. شواهد و قراین موجود حاکی از ان است که صنعت نساجی در حدود ۳۰۰۰سال قبل از میلاد مسیح در ایران شروع شده و نشانه های مربوط به ان ضمن کاوشهای باستان شناسی در شوش به دست امده است. تا زمان روی کار مغولان نساجی همیشه یکی از صنایع پر رونق ایران بوده وبه علت پر مصرف بودنش در همه ادوار تلاش شده است تا کشور ما در زمینه تولید ان حالتی خود کفا داشته باشد و افزون بر این اسناد ومدارکی که موجود است ثابت می کند که در مقطعهایی از تاریخ منسوجات ایرانی جنبه صادراتی قوی هم داشته و قدرتمندان از هر وسیله ای بهره میگرفتند تا صنعت نساجی را رونق بخشند .
پس از حمله مغولان به ایران؛ همپای تغییرات متعددی که در زندگی ایرانیان به وجود امد به دلیل انکه مغولان خراج گذار دولت چین شمالی بودند و اصرار به رواج کالا های چینی در متصرفات خود داشتند منسوجات چینی در ایران رایج شد.به دلیل تنوع رنگ و ارزان بودن قیمت پارچه های چینی مصرف کنندگان استقبال خوبی از انها به عمل اوردند.تولید کنندگان داخلی نیز به جای انکه به بهبود کیفیت تولیدات محصولات خود بپردازند شروع به پایین اوردن قیمت تولیدات خود کردند تا بتوانند از نظر قیمت با بازار انها به رقابت بپردازند و عده ای نیز خواسته یا نا خواسته از گردونه تولید ورقابت خارج شدند.پس از به قدرت رسیدن صفویان با وجودی که تلاش هی گسترده ای برای احیای صنعت نساجی شد.اما به دلیل تغییر روحیه مصرف تولیدات بیشتر به پارچه های گران قیمت نظیر زری،مخمل و پارچه های ابریشمی گران قیمت منحصر شد و کماکان باتوجه به تلاشی که دولت صفویه در جهت گسترش تجارت خارجی داشت پارچه های ارزا قیمت مورد نیاز طبقات عادی اجتماع توسط بازرگانان خارجی از کشورهای دیگر وارد می شد.
در سالهای بعد از سقوط دولت صفویه،کریم خان زند هنگام فرمانروایی خود به فکر احیای صنایع بومی وسنتی کشور ،ازجمله نساجی افتاد و در این رابطه کوشید تا بر خلاف پیشینیان خود که عادت به لباس های تجملی داشتند لباسهای بسیار ساده بپوشد .در دوران بعد از کریمخان زند که امیرکبیر پای بر عرصه مدیریت کشور نهاد ،برحسب معاهده تجارتی که با سایر کشورها بسته شده بود از امدن اجناس انها به ایران جلوگیری نکرد.ولی در عین حال جنس خارجی را مردود می دانست و متاع ولباس مملکت خود را برتن می کرد.قبل از امیرکبیر،لباس سربازها از ماهوت انگلیسی تهیه می شد ولی برای تعالی رشد و توسعه داخلی دستور داد که لباس نظامیان از چوفای پشمین مازندران تهیه شود. در زمان امیرکبیر شالهای دستی کرمانی به قدری عالی بافته می شد که با شالهای کشمیری رقابت میکرد.در ان زمان سردوشی های نظامیان را از اتریش می اوردند،که یک روز یک سردوش زیبا توسط یک خانم به نام بانو خورشید دوخته شد به قصر امیر رسد و ایشان ان را پسندیدند و ان را مورد نشویق قرار دادند واعلام کردند که امتیاز تهیه سردوش را به مدت۵سال به این خانم واگذار نمایند.وی دستور داد برای او کارگاه و ابزار کار ایجاد شود و شاگردان زیاد در خدمت او بگمارند تا سردوشی های مورد نیاز ارتش را تهیه کند.در زمینه نساجی کارهای بسیاربزرگی انجام داد که از ان جمله ایجاد صنایع نوین در ایران بوده است در زمینه نساجی یک کارخانه بزرگ نخریسی و یک کارخانه بزرگ چلواربافی در تهران و چند کارخانه حریر بافی در کاشان و یک کارخانه ریسندگی در ساری راه انداری نمود.
زمانی که سیدداوود جان برای استخدام تعدادی معلم به اتریش رفته بود،خطاب به وی نامه ای نوشت:ماهوت زیاد به مصرف لباس های ایرانی می رسد ولازم است که ماهوتسازی را از اهالی اینجا یاد بگیرند تا این صنعت در ایران نیز مستحکم شود و جایگاه خودش را پیدا کند.لذا۲نفرماهوت ساز بسیار ماهر که ماهوت بسیار خوب بسازند معرفی شوند و نمونه ای نیز از اسباب و الات کارخانه ماهوت سازی را با خود بیاورند که اینجا ساخته شده و مشغول ماهوت سازی می شوند .
امیر در این دوران دستور داد به جای شال کشمیری که سود حاصله به جیب دیگران عاید می شود شالی ببافند که منصوب به امیر نمایند واهل کرمان شالی بافتند که قیمت ان به طاقه ای یکصدوشصت تومان رسید و طاقه شال معمول ومتداول چیزی درحدود سی یا چهل تومان قیمت داشت.
زمامداری امیرکبیر بسیار اندک وکوتاه بود،که این مساله باعث شد نه تنها راه او ناتمام ماند بلکه انچه رشنه بود نیز پنبه شد .چرا که بعد از رحلت امیرکبیر دیگر به ان ترتیب کار نمی کردند وشال نمی بافتند. این مساله باعث شد که سیل واردات منسوجات به طرف بازارها سرازیر شود و برای انکه حداقل توانسته باشند حمایتی از صنعت نساجی داخلی داشته باشد.،در جلسه مجلس شورای ملی طرحی اریه شد که در ان کارمندان دولت موظف شدند هر چه برای لباس خود تهیه می نمایند از منسوجات و مصنوعات داخلی و وطنی باشد. در مساعی این طرح استفاده از منسوجات داخلی برای دوخت لباس نظامیان کارکنان شهرداری و دانش اموزان مدارس به مرحله اجرا گذاشته شد این طرح طی سالهای متمادی و تاسال۱۳۳۷نیز ضعف وقوت داشت اما پس از سال۱۳۴۲حمایت از صنایع داخلی بطور کل به دست فراموشی سپرده شد و اگرچه تلاشها و کوشش هایی در این رابطه به عمل امد تا شعار ایرانی جنس ایرانی بخر را بر سرزبانها بیاندازند اما حرکت حالتی فرمایشی و مقطعی داشت و انچنان که لازم بود از ان پیگیری به عمل نیامد لذا نتایج محسوسی از این طرح به دست نیامد.در کتاب معروف ایران از اغاز تا اسلام به تالیف پروفسور گیریشمن دانشمند وایران شناس معروف،ابراز شده است تاریخ هجاری نقوشی که به۳۰۰۰سال قبل از نیلاد مسیح می رسد وپادشاه لولوبی که یکی از حکام بخر ایران بوده است با لباس کوتاه بر تن و کلاهی مدور برسر نشان میدهد،به این معناست که در ان زمان از پیدایش فن ریسندگی و بافندگی زمانی دراز شاید چیزی حدود چند هزار سال گذشته بود. بی شک بافته های اولیه به صورت شالی بردوش افکنده می شد و با بند یا چیزی شبیه طناب در ناحیه کمر بسته می شد کما اینکه هم اکنون هم در بیت قبایل غیرمتمدن و بدوی افریقا تنپوشی به همین شکل رواج دارد که عموما یک اندازه و یک شکل است و دوخت در ان نقش عمده ای ندارد . همچنین وجود پرز و شرابه بر لباس مذکور نشان می دهد که تنوع در بافت پارچه و تفکیک پارچه به نوع پشمی وغیر پشمی وهمچنین به کارگرفتن تزیینات مخصوص (شرابعه) در ان زمین معمول بوده است به همین جهت کاملا می توان پذیرفت که صنعت نساجی و پوشاک در ان محدوده زمانی،عمد نسبتا جوانی را پشت سر گذاشته و به مرحل کمال رسیده بود.بلاخص کوتاهی و بلندی لباس ها را می توان به عنوان نوعی مد اختصتصی پذیرفت و همین مساله نیز به نوبه خود گویای واقعیت تکامل در امر بافندگی پوشاک است . با همه این تفاسیر می توان نتیجه گرفت که که اغاز کار ریسندگی و بافندگی در ایران به حدود هشت تا ده هزارسال قبل از میلاد مسیح بر می گردد.
همچنین میتوان به کشفیات سیلک بر روی ظروف گلی بدست امده که تصویر پروفسور گیریشمن قدمت انرا به پیش زا قرن هشتم قبل از میلاد مسیح تخمین می زند.در مورد تصویر انسان نقش شده بر روی ظروف گلی پیدا شده ودر سیلک در کتاب ایران از اغاز تا اسلام توضیحاتی داده شده است،که تصویر انسان بر روی ظروف گلی قدیمی تر از یونان است که نیم رخ انسانی را در قرن هشتم قبل از میلاد نشان می دهد.این دانشمند در تعریف نقوش حک شده بر روی ظروف گلی سیلک می نویسد :در ظروف سیلک تصاویری از مردان که پیاده می جنگند و دارای کلاه خود و نیم تنه کوتاه وچسبان هستند نقش شده و همچنین بر روی یک مهراستوانه ای نیز تصویر جنگاوری بر پشت اسب منقوش است کهبا غولی می جنگد.وکفشهای نوک بر گشته پوشیده است.
دانشمند دیگر ایران شناس بنام رنه گووسه نیز بیان می کند که لباس های مردم اولیه ایران بیشتراز مجسمهایی شناخته می شود که در حفاری های مختلف پیدا شده ونوع لباس را مشخص کرده است.قدیمیترین مجسمه ی انسانی در فلات ایران پیدا شده است،این مجسمه کوچک بوده و متعلق به ۴۲۰۰سال قبل از میلاد مسیح می باشد لباس این مجسمهدر کاشان به دست امده است.این لباس از پارچه ای است که به صورت لنگ و کمر بسته شده است.وجوداین پارچه خود دلیل ان است که ساکنین ان روزگار فلات ایران از پوست حیوانات به طور طبیعی استفاده نمی کردند بلکه از پشم پارچه هایی می بافتند .
در غار کمربندی در نزدیکی بهشهر (مازندران)وسایلی بدست امده است که قدمت ان به چیزی حدود ۶۰۰۰هزار سال قبل از میلاد مسیح بر می گردد این وسایل نشان می دهد که ریسندگی نخ از پشم گوسفند و موی بز در ان زمان متداول بوده است .
اولین پارچه ی بافته شده در ایران به ۴۰۰۰هزار سال قبل از میلاد مسیح بر می گردد که در حفاریات شوش بدست امده است از یک تیغه ی مسی که با سفال های عهد اول در شوش بدست امده است که معلوم می کند که در دوره ی تمدن شوش (۴۵۰۰سال قبل از میلاد مسیح)بافتن پارچه معمول بود و فن پارچه بافی یا توجه به ظرافت پارچه ها کمال را طی کرده بود و قسمت هایی از این قطعه پارچه هم اکنون در موزه های لووروبافلو موجود است .
از یک میله فلزی در تپه حصار دامغان با اثار دیگری متعلق به ۳۰۰۰سال قبل از میلاد به دست امده است که این میله مخصوص ریسندگی بوده و نخ های نازک با ان می تابیدند. این میله نشانه پیشرفت ریسندگی در ان زمان می باشد . اخیرا نیز ایران در کشفیات خود که فسمتی از ان روشنگر دوران ما قبل از اریایی است بقایای دوک هاو سنگ هایی به دست امده است که نشان میدهد رسندگی در دوره ی افسانه ای ایران معمول بوده است و اسباب و لوازم داشته است.درحدود۲۷۰۰سال پیش از میلاد مسیح بافندگی ظریفتر در فلات ایران معمول شد و ظرافت پارچه های این دوره به خوبی می تواند به ما ثابت کند که دوره نسبتا طولانی بافندگی به منظور پوشانیدن تن به پایان رسیده و ابتکار و ذوق بیش از احتیاج رواج پیدا کرده بود.
بدین ترتیب از روی اکتشافات قابل استناد تاریخی و باتوجه به انچه از نوشنه های محققین و تحقیقات و ایران شناسان نقل شده است می توان پذیرفت که در ان دوران انسانهایی بوده اند که به فن ریسندگی وبافندگی دست پیدا کردند و از این فن بهره برده اند که این مساله از حدود۱۰هزارسال پیش از میلاد مسیح بوده است .در ان زمان از پشم گوسفند و بز برای بافتن پارچه استفاده می کردند.
همچنین سیری اجمالی در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی نشان می دهد که پیشدادیان نخستین ایرانیانی بوده اند که کار ریسندگی و بافندگی و خاصه دوخت به انان منسوب بوده است.با استناد به بحث باستانی ایرانی به این واقعیت تردیدی نیست که رشتن نخ از پشم حیوانات و بافتن پارچه و فراهم اوردن فرش از پشم ونخ از زمان پادشاهان پیشدادی در ایران معمول گردیده و به این ترتیب راه کمال را طی کرده است. نویسندگان کتابهای تاریخ طبری و نوروزنامه بر این مساله متفق القول هستند که پیشدادیان سراغاز بافندگی و پوشاک بوده اند.
اولین کارخانه در زمینه نساجی پشمی با حمایت دولت و همکاری بخش خصوصی در سال۱۳۰۴تاسیس گردید.متعاقب ان شهرهای یزد،کرمان وکاشان و استانهای خراسان،مازندران،گیلان . اذربایجان نیز دارای کارخانجات مختلف صنعتی نساجی شدند. قبل از جنگ جهانی دوم حدود۴کارخانه نساجی در رشته های مختلف پنبه،پشم،ابریشم وکنف در کشور مشغول به فعالیت بودند که تولید انها به حدود ۶۰میلیون متر در سال می رسید.از مجموعه کارخانجات این دوره ۴واحد با سرمایه دولت تاسیس گردیده بود.انگیزه اصلی این کار،صنعتی کردن کشور و گسترش صنایع نساجی و ترغیب و تشویق سرمایه داران بخش خصوصی به فعالیت جهت ایجاد واحدهای ریسندگی و بافندگی در این دوره بود .رشد صنایع نساجی در سال های ۱۳۲۰تا۱۳۳۲به اوج خودش رسید و به همین جهت پارچه های خارجی در بازار ایران جولانگاهی یافتند.و ارز فراوانی را از مرز خارج کردند .
صنعت نساجی در دوران جنگ جهانی دوم با شکلات عدیده ای روبرو بود. از قبیل فرسودگی ماشین الات ،کمبود قطعات یدکی،عدم امکان ورود لوازم یدکی و مواد اولیه مورد نیاز ،مسایل کارگران وغیره از عمده این مشکلات بود ؛با اینکه درامدهای سر شاری عاید صاحبان کارخانه ها می گردید ،اما سرمایه گذاری و اصلاح وتوسعه لازم در این صنعت به عمل نیامد. علی رغم مشکلاتی که از لحاظ کاهش منابع ارزی و سرمایه های عمومی در طول برنامه عمرانی اول متوجه صنایع نساجی شد و بخش خصوصی پابپای اقدامات درستبه ترمیم نقایص و اصلاح ماشین الات پرداخت،تا جاییکه وضع کارخانه های موجود با یک تغییر و تحول اساسی روبرو گردید و کارخانه های نساجی پنبه ای از۳۰واحدبه۴۱واحد ئ تعداد دوک های ریسندگی و ماشین های بافندگی به ترتیب تا ۳۳۵۸۴و۴۴۳۷واحد افزایش یافت.
قبل اجرای برنامه عمرانی اول در کشور کارخانه های دولتی پارچه بافی که در سطح کشور مشغول به فعالیت بودند عبارت بودند از:کارخانه نساجی بهشهر،کارخانه حریر چالوس،کارخانه گونی بافی قایمشهر وکارخانه نساجی قایمشهر .قبل از انقلاب به دنبال بررسی هایی که صورت گرفت کارخانه چیت سازی تهران نیز با سرمایه دولت و با ظرفیتی معادل ۱۰۰۰۰دوک ریسندگی و۳۰۴دستگاه ماشین بافندگی تاسیس شد و به این ترتیب تعدادکارخانه های دولتی به ۵ واحد رسید این مساله در طول اجدای برنامه اول بود.در برنامه عمرانی دوم قبل از انقلاب با دیگر توسعه صنایع نساجی مورد توجه قرار گرفت.در اغاز این برنامه که در سال۱۳۳۴بود اعتباری به مبلغ ۳میلیارد ریال به این منظور اختصاص داده شد.از محل این اعتبار نوسازی کارخانجات نساجی بهشهر و قایمشهر انجام گردید و تولید ۲واحد نامبرده به این ترتیب از ۵میلیون متر و۱۷میلیون متربه۲۴میلیون متر و۳۰میلیون متر در سال افزایش یافت و متعاقب ان این اقدام با سرمایه گذاری مجدد حجم منسوجات تولیدی کارخانه چیت تهران نیز از۵میلیون متر به۳۶میلیون متر رسید و کارخانه جدیدی با ظرفیت ۲۵میلیون متر تولید سالیانه در قایمشهر تاسیس شد.کارخانه گونی بافی دیگری نیز با ظزفیت تولید ۷میلیون متر در همدان تاسیس گردید.در پایان برنامه دوم مذکور جمعا ۷۵کارخانه بافندگی پنبه ،الیاف مصنوعی ،پشم ،ابریشم و کنف در نقاط مختلف کشور موجود بود. لیکن همه انها در طول برنامه کار فعالیت نداشتند به این معنی که گروهی تعطیل و گروهی نیز با ظرفیت جزیی مشغول به کار بوده اند .
در پایان برنامه دوم بحث تولید در مقایسه با ابتدای برنامه به میزا ن قابل توجه ای افزایش یافت.یعنی تولید پارچه های نخی از ۶۲میلیون متر تولید محصولات کنفی از ۲۰۰۰هزار تن به دو برابر رسید .از سال ۱۳۱۴به بعد تولید منسوجات پشمی ونخی سیر صعودی داشت تا انجا که در سال ۱۳۴۵ایران از ورود پارچه های نخی بینیاز شد و در همین سال دو سوم پارچه های پشمی و پتوی مورد نیاز مردم از طریق منابع داخلی و یک سوم بقیه از خارج تامین گردید.در سال۱۳۴۸جمعا ۱۱کارخانه با سرمایه ای معادل ۸/۱۴۴۵میلیون ریال ایجاد گردید که از این مبلق ۵/۹۳۳میلیون ریال صرف تهیه ماشین الات شدونیز تعداد ۸۲۶نفردر واحدهای مذکور اشتغال یافتند.طی این سال ها ۶۲کارخانه بزرگ نخی و۱۵کارخانه پشم بافی در نقاط مختلف کشور کار فعال انجام می دادند.تعداد خیلی زیادی نیز واحد های نساجی نخی وپشمی کوچک بودند که در کشور فعالیت داشتند که بیشتر انها در اصفهان و تهران و یزد استقرار داشتند.
از مهمترین نکات دیگر در این دوره اموزش کارگران شاغل و ایجاد مدارس حرفه ای و دانشکده های مخصوص این رشته که در مورد دوم دانشکده صنعتی امیر کبیر (پلی تکنیک تهران)ربایت در شمار مهمترین مرکز اموزش صنایع نساجی به خصوص رنگرزی به حساب آورد.
برچسب : نویسنده : داودی nasajiran24 بازدید : 48
ایرانیان از بیش از 10 هزار سال پیش دارای تمدن بودهاند. از این رو، ریشهی بسیاری از دستاوردهای بشر را در این تمدن میتوان یافت. برای مثال، نخستین ابزار ریسندگی و بافندگی در غار كمربند، نزدیك بهشهر، یافت شده است كه به 7 هزار سال پیش از میلاد مسیح بازمیگردد. به علاوه، در قدیمیترین بخشهای شهر باستانی شوش، كه در خوزستان قرار دارد، سوزنهای سوراخدار پیدا شده است.
این دستاوردهای و نوآوریهای دیگری كه در دورانهای بعدی رخ داد، صنعت پارچه و پوشاك ایران را پیشتاز و سرآمد جهانیان كرد. جالب است بدانید اسكندر مقدونی، با آنكه به ایران حمله و آن را اشغال كرده بود، لباس ایرانی میپوشید. در این جا به برخی از نوآوریهای ایرانیان در زمینهی پوشاك و پارچه اشاره میشود.
كت و شلوار
ایرانیان نخستین مردمانی بودند كه كت آستیندار و شلوار میپوشیدند. مردمان تمدنهای دیگر، بابلیها، آشوریها، یونانیها و رومیها، شلوار نمیپوشیدند و حتی یونانیها ایرانیان را به خاطر شلوارهای رنگیشان مسخره میكردند. ایرانیان حتی نوعی شلوار ویژهی سواركاری نیز داشتند كه تنگ و چسبان بود و اغلب از چرم ساخته میشد.
شلوار در اصل شروال خوانده میشد. عربها آن را سروال نامیدند و جمع آن را سراویل میگویند. در تركی و كردی نیز شروال گفته می شود. مجارهای آن را شلواری (Schalwary) میگویند. به زبان لاتین، سارابارا (Sarabara) گفته میشد. واژهی انگلیسی Pajama (پاجاما) از واژهی پای جامه ساخته شده است كه از واژههای فارسی كهن است.
پوشش زنان
ایرانیان از دیرباز به پاكدامنی اهمیت میدادند و زنان ایرانی پوشیده با چادر یا پوششهای دیگری كه بخشهایی از موها را میپوشاند و تنه را در بر میگرفت، در میان مردان ظاهر میشدند. در یك مهر سنگی استوانهای كه از دورهی هخامنشی برجای مانده و اكنون در موزهی لوور فرانسه نگهداری میشود، شاهزادهی ایرانی و ندیمههایش دیده می شود كه شاهزاده چادر و ندیمهها سرپوش دارند. در طرحی كه روی سنگی در ارگیلی تركیه نقش بسته است، زن ایرانی باپوشش چادر و سوار بر اسب دیده میشود. حتی سرپوشهای پارچهای دورهی هخامنشی از زیر برفهای منطقهی پازریك روسیه پیدا شده است. (یادآوری میشود، سرزمینهایی كه نام بردیم، بخشی از امپراطوری پهناور پارسها بودند.)
گلدوزی
نقش زدن بر پارچه و لباس از دیرباز در ایران مرسوم بود. در تابوت سنگی اسكندر كه در موزهی استامبول نگهداری میشود، ایرانیان شلوارهایی با پارچههای زیبا پوشیدهاند كه طرح دار و گاهی نقشهایی از گلها دارند. گلدوزی در دورهی صفویه به شكوفایی رسید به نحوی كه هنرمندان روم شرقی (امپراتوری بیزانس) طرحهای ایرانی را بر لباسهای فاخر نقش میزدند. حتی ریشهی عنصرهای اصلی گلدوزی امروزی نیز به ایران بازمیگردد كه از راه كشورهای ساحل دریای مدیترانه به ایتالیا و اسپانیا رفته و بعدها در سرزمینهای دیگر مورد توجه قرار گرفته است.
ابریشم ایرانی
بافتن پارچه از ایران آغاز شده و تا دروهی صفوی از مهمترین فرآوردههای صادراتی ایرانیان بوده است. با آن كه بافت ابریشم به چینیها بازمیگردد، ابریشم ایرانی در دورهی ساسانیان به چنان كیفیت و ظرافتی رسیده بود كه چینیها نیز از ایران پارچهی ابریشمی وارد میكردند. برخی از پارچههای ایرانی كه ویژهی اسقفها تهیه شده، هنوز در گنجینههای كلیساهای اروپا نگهداری میشود.
ردپای شكوه صنعت پارچهبافی را در واژههای ایرانی كه به زبانهای مختلف راهیافته است، میتوان پیدا كرد.
در زبان عربی: دیباج (از واژهی دیباگ به مفهوم زری ابریشمی) و استبرق (از واژهی ستبرگ به مفهوم نوعی پارچهی ابریشمی)
در زبان انگلیسی: Tafta (از واژهی تافته به مفهوم نوعی پارچهی ابریشمی) Chintz (از واژهی چیت به مفهوم نوعی پارچه)
در زبان روسی: Izarbaf (از واژهی هزارباف به مفهوم پارچهی زری گلابتون) و Partcha (از واژهی پارچه)
لباس ورزش
ایرانیان نخستین مردمانی هستند كه از لباس ورزشی استفاده میكردند. چوگان ورزش باستانی و مورد علاقهی ایرانیان بود. چوگان بازان نوعی پیراهن نیمآستین و شلوار تنگی میپوشیدند تا هنگاه بازی راحتتر باشند. جنس پیراهن چوگان بازی را نیز نوعی انتخاب كرده بودند تا كمتر عرق كنند. انگلیسیها در سالهای استعمار هندوستان در آن سرزمین با چوگان و لباس نیم آستین آشنا شدند و آن را به خود به اروپا بردند كه بعدها به آمریكا نیز راه یافت و به تیشرتهای امروزی منجر شد.
لباس شوالیهها
در دورهی اشكانیان و ساسانیان مردان جنگی خود و اسبانشان را زره پوش میكردند. در تاق بستان، در كرمانشاه، سربازی زرهپوش سوار بر اسب زرهپوش بر پهنهی سنگ كندهكاری شده است كه با دیدن آن به یاد شوالیههای اروپایی میافتیم. در واقع، شوالیههای اشكانی سرمشق شوالیههای اروپایی قرار گرفتند.
نوآوریهای دیگر
دستكش: گزنفون، تاریخنگار یونانی با ایرانیانی روبهرو شده بود كه دستهایشان را در پوستهای ضخیم و قابهایی نگه میداشتند. نمونههایی از دستكشهای زینتی در موزهی ایران باستان نگهداری میشود.
انوع كلاه: ایرانیان از دیرباز كلاههای گوناگونی میپوشیدند كه نشاندهندهی موقعیت اجتماعی آنان بود. كلاه پاپها و حتی تاج برخی از پادشاهان قدیم اروپا، برگرفته از كلاه و تاج پادشاهان ایران است.
چكمه : پوشیدن چكمههای چرمی از زمان هخامنشیان مرسوم بود و حتی ژوستینین، امپراتور روم شرقی، چكمههای ایرانی میپوشید.
شال: هنوز هم در زبان انگلیسی به همین نام خوانده میشود (shawl) و نوع مردانه و زنانهی آن هر دو نوآوری ایرانی هستند.
آن سه خرمند: طرحی از سه مغ زردشتی كه برای شست و شو و معطر كردن عیسی مسیح(ع) دعوت شده یودند. این تصویر موراییك، بر دیوار كلیسای سنت اپالینار در شهر راون ایتالیا نقش بسته است.
نساجیران...
برچسب : نویسنده : داودی nasajiran24 بازدید : 82
- مقدمهای برنساجی سنتی:
كارگاههای مختصر و نمور و و نیمه تاریك، زحمتكشترین كارگران را به درون كشیده است ، دراین كارگاهها ، كارگران پیر و جوان با وسایل بسیار ساده و ابتدایی پای دستگاههای سنتی جهت احیاء میراث نیاكان خود به بافندگی فرآوردههای دستی مشغولند. بافتههای آنها اگرچه ساده به نظر میرسد ، اماتلاشی های ستودنی آنها در كارهای مقدسشان و در نقشها نمایان است. كارگران دستباف جزء محرومترین كارگران هستند كه درشرایط ناهنجار محیط كار، تلاش ما فوق تصور ،دارند.
صنعت نساجی به عنوان یك صنعت اصیل و سنتی است كه سابقهای بس طولانی در استان یزد دارد. این صنعت در این منطقه علاوه بر تاریخچه طولانی پیشرفت و ترقی بسیار شایان توجهی نموده و به یقین میتوان ادعا نمود میزان رشد وتوسعه آن چشمگیر بوده است.
اولین مبحثی كه در زمینه صنایع دستی استان مورد بررسی و توجه قرار میگیرد همین هنر صنعت منسوجات یزدی است.
_ چگونگی وضعیت كارگاههای نساجی:
صنعت نساجی به عنوان یك صنعت اصیل و سنتی است كه سابقه بس طولانی در استان یزد دارد . این صنعت در این منطقه علاوه بر تاریخچه طولانی،پیشرفت و ترقی بسیار شایان توجهی نموده و به یقین میتوان ادعا نمود میزان رشد و توسعه آن چشمگیر بوده است. یكی از علل این پیشرفت در این منطقه را می توان وجود راه ابریشم كه یكی از رگهای اصلی اقتصادی مملكت بوده است، دانست.
بنابراین راه ترقی این صنعت و علاقمند شدن افراد به آنرا همین عامل باید به حساب آورد.
این فكر ازابتدا به صورتی بسیار ساده و با تهیه دستگاههای خیلی مختصر انجام پذیرفت دستگاههای بافندگی اولیه را اكثرا زنها به عنوان تنوع شغلی خانه داری اعمال مینمودند. بر اثر رونق روزافزون به تدریج بعد اقتصادی آن مورد توجه قرار گرفت و جاذب نه تنها زنان خانواده، بلكه مردان واقع شد و به همین واسطه فكر تكمیل نمودن دستگاه در اذعان عمومی به وجود آمد.
الف) كارگاههای بافندگی كوچك:
این كارگاهها كه مرحلهای بعد از بافندگی دستی است، توسط مردان به مرحله اجراء در میآید. در محلات قدیمینشین یزد از قدیم الایام صدای چرخش دستگاههای نساجی كه مردم یزد آنرا شعربافی مینامند طنینانداز بوده، امروز هم هنوز قطع نشد ه است. این دستگاهها كه نسبت به دستگاههای اولیه تكمیلتر شده به دستگاههای ماكوپران معرف است و امروزه جای خود را به دستگاههایی داده است كه به وسیله برق كار میكند.
این صنعت تا قبل از پیروزی انقلاب در زمره صنوفی نبوده اندكه اقتصاد آنها مورد توجه دولت باشد. صنعتگران این هنر - صنعت مواد اولیه خود را از بازار تهیه نموده و كار تولید خود را به هر میزان و هركیفیت كه مایل بودهاند ادامه میدادند که بعدا" تحت پوشش شركت تعاونی به عنوان " واحدهای بافندگی" مشغول به فعالیت هستند. مواد اولیه دستگاههای نساجی در سابق به علت عدم گسترش جمعیت از محل به وسیله كشت پنبه و یا پشم گوسفند و كرك شتر در محل تهیه می شد. ولی بر اثر پیشرفت تكنیك و گسترش جمعیت و پیدایش الیاف مصنوعی كه آن هم یكی از واردات مملكت است مواد اولیه مصرفی تغییر کرده، این طبقه نساجی شعربافی سالیانه حدود 53 میلیون متر انواع پارچه های نخی از قبیل متقال نخی،متقال سفید، جیم مشكی، پارچههای پیراهنی و پیژامه و تولید چادر شب،دستمالهای نخی و ابریشمی و روكش از جمله دیگر تولیدات این شعربافیها میباشد.
ب)پراكندگی كارگاههای شعربافی:
چگونگی استقرا اینگونه كارگاهها،یكی از اساسیترین و مهمترین تزاحم شهروندان یزد محسوب می گردد. زیرا در محلات قدیمی به خصوص سمت شمال شهرو در هر گوشه صدای دستگاه بافندگی به گوش می رسد.
این كارگاهها را می توان به دو گونه تقسیم نمود.
1) كارگاههای بافندگی بیرون از منزل كه جنبه تولیدی غیر خانگی دارد.
2) كارگاههای بافندگی داخل منازل كه جنبه تولیدی خانگی دارد.
د) دستگاههای بافندگی:
مختصات دستگاه بافندگی دستی:
دستگاههای سنتی عموما چوبی و اندازههای آن برای بافت منسوجات مختلف ،متفاوت است. هر چه عرض دستگاه بیشتر باشد به همان نسبت عرض پارچه تولیدی آن زیادترخواهد بود . عرض دستگاههای سنتی با یكدیگر متفاوت و معمولا از 150 تا 250 سانتیمتر متغیر می باشد.
هر دستگاه شامل قسمتهای زیر میباشد
1- پدال 2- نورد 3- شانه 4- وردها
5- میل میلكها 6- ماسوره دان 7- ساز 8- جعبه ماسوره
9- تارها 10- قلبك 11- عمامه 12- كیسه شن یا خاك
13- ماكو 14- گرت 15- متید 16- دفتین یا دفر
1- پدال یا به اصطلاح بافندگان یزد «پوشال»:
تختهای است كه با زنجیر یا نخ به وردها متصل شده و با فشار پای بافنده وردها را به بالا و پایین برده و دهانه كار را ایجاد می نماید.
2- نورد:
وسیلهای است استوانه یی شكل كه در قسمت تحتانی دستگاه بافندگی قرار داشته و پارچهی بافته شده بدور آن پیچیده میشود.
3- شانه:
هر دستگاه مجهز به شانهایی است دندانه وار كه طول آن اندكی بیش از عرض پارچه و كارش كنترل و یكنواخت نمودن عرض پارچه و استحكام بخشیدن به درگیریهای تار و پود است. نمره های شانه بستگی به تراكم نخهای تار در پارچه داشته و معمولا هر بافنده شانه های متعددی با نمرات مختلف در اختیار دارد. شانهها ، نئی و فلزی است . ولی امروزه از شانه های فلزی با استانداردهای مشخص استفاده می شود.
4- وردها:
وردها قسمت مهمی از دستگاه بافندگی را تشكیل میدهد و كارش طبقهبندی كردن تارها است و در ایجاد دهانه كار و نقش طرح سهم عمدهای دارند. تعداد وردهای هر دستگاه بر حسب تولید و عرض آن متغیر است. دستگاههای بافندگی رایج عموما 2 وردی یا 4 وردی است.
5- میل میلكها:
قسمتهای فلزی باریك و میلهئی شكل هستند كه دروسط آنها سوراخی تعبیه شده و به تعداد لازم به صورت عمودی در داخل ورد قرار میگیرد سوراخ میان میلكها جهت عبور نخ های تار به كار می رود وبه نسبت طرح پارچه معمولا از هر سوراخ یك نخ عبور نموده و یا از روزنه های خاص نخ عبورداده می شود.
6- ساز:
ابزاری است چوبی و قرقره مانند كه میلهای به آن متصل و برای سهولت بافندگی نخ از شیار آن عبور می كند.
7- ماكو:
وسیلهای است که ماسوره در داخل آن قرار گرفته و در عرض دستگاه به صورت رفت و برگشت از میان دهانه تارها حركت نموده و باعث قرار دادن پود به داخل تارها میشود.
8-متید:
وسیلهای است گیره مانند كه طول آن معادل عرض پارچه که به دو سرآن سوزن تعبیه شده و به دو لبه پارچه فرو رفته وعرض آن را ثابت نگه میدارد.
9- دفتین یا دفر:
وسیلهای است كه شانه بافندگی در داخل آن قرار گرفته و به وسیله آن به قسمتهای لبه پارچه ضربه زده تا درگیرهای تار و پود آن محكم و ثابت شود.
10- ورت یا گرت:
ابزاری است كه از مخلوط شدن تارها جلوگیری و تارها را به شانه هدایت می كند.
جدول منسوجات بومی منسوخ شده استان یزد:
- بسیاری از پارچههاو منسوجات استان منسوخ شده است. كه رشتههای بومی و منسوخ شده منسوجات یزدی به شرح زیر می باشد:
رشته بومی منسوخ شده (منسوجات)
1 زری بافی
2 كارت بافی
3 مخمل بافی
4 ترمه بافی
5 حوله بافی
6 دندانی
7 كیسه حمام
8 كرباس بافی
9 قناویز بافی
10 بقچه بافی
1 - زری بافی:
زری بافی یكی از هنرهای قدیمی ایران است و نمونه های پارچه ابریشمی زری كه از دوره ساسانیان به جا مانده، روشنگر این موضوع می باشد. استفاده از نخ زری در بافت پارچه از زمانهای دور رایج بوده است. در زند اوستا از قالیچههایی كه با نخ طلا بافته شده و همچنین از لباسهای زر بفت داریوش سوم كه دارای جلوهای خاص بوده یاد شده است. بر اساس برخی منابع چینی مربوط به قرن ششم بعد از میلاد نمونههایی از زری بافی ایران برای امپراتوری وو( wu ) فرستاده شده و در گزارشهای مسافرین چینی به این موضوع اشاره شده است . در گذشته تهیه پارچههای پشمی وزربفت درشوش، شوشتر، جندی شاپور و خراسان رایج بوده است.
_ وضعیت زری بافی در گذشته:
زری نفیسترین و افسانهترین منسوج ایرانی كه در روزگار رونق و رواج خود، شهرتی عالمگیر داشته و هم اكنون نمونههایی از آن زینت بخش موزهها و سایر و مراکز هنری ایران و دیگر كشورهای جهان است. دارای سابقهای طولانی از لحاظ بافت و تولید می باشد. هر چند كه در تاریخ نساجی ایران زمان پیدایش زری ناپیداست، ولی به طور اجمال از تاریخ و كتب قدیمه چنین استنباط میشود كه نخست در زمان هخامنشیان و سپس درزمان ساسانیان بافتن پردهها و پارچههای زری رواج داشته و برای تزیین كاخهای سلاطین و كلیساهای جهان به كار می رفته است. ضمن آنكه "هرودوت" و "اوستا" چیزی شبیه به زری راوصف كردهاند.
مراكز عمده زری بافی ایران در گذشته یعنی اصفهان ،ابیانه یزد و كاشان، همواره مركز تجمع هنرمندان و طراحان و اساتید این رشته از هنر _ صنعت كشورمان بوده و از مراكز فوق الذكر همواره بهترین وارزندهترین پارچههای زری تولید و به دیگر نقاط جهان صادر میشده است.
- مواداولیه در زری بافی:
عمدهترین ماده اولیه مورد مصرف در زری بافی، ابریشم طبیعی است كه برای بافت زمینه ابریشم ساده و برای بافت نقوش از نخ ابریشمی با رو پوش طلا یا نقره استفاده به عمل می آید كه نخ نوع دوم یعنی روپوش دار در داخل كشور تولید نمیگردد و از خارج تامین می شود.
رنگرزی نخهای ابریشمی نیز در گذشته تماما با استفاده از رنگهای طبیعی صورت میگرفته و امروز نیز اكثرا" رنگهای طبیعی ،تشكیل می دهد و از رنگهای شیمیایی به میزانی بسیار محدود و در مواردی خاص استفاده می شود و باید گفت كه یكی از ویژگیهای چشمگیر انواع منسوجات ایرانی در روزگاران گذشته از جمله پارچه زری، در استفاده از رنگهای طبیعی در رنگریزی نخهای مصرفی آن بوده است. امید آنكه زری این پارچه ظریف و زیبا با ویژگیهای خاص و هنرمندانهاش بیش از بیش مورد توجه قرار بگیرد و مجددا" احیاء شده و از هنرمندان و اساتید آن خاص بعمل آید.
- چگونگی تولید پارچه زری:
تولید زری به دو صورت انجام میگیرد:
1- با استفاده از دستگاههای سنتی
2- با استفاده از دستگاه ژاكارد
1- دستگاههای سنتی:
زری بافی كه نزد اهل فن به دستگاههای «دستوری» شهرت دارد از شكل ظاهری تا حدودی شبیه سایر دستگاههای نساجی سنتی میباشد، و كار تولید توسط دو نفر صنعتگر یعنی یك نفر بافنده و یك نفر «گوشواره كش » (همانند دستگاههای سنتی ترمهبافی) صورت میپذیرد و در واقع می توان گفت پارچه زری حاصل هماهنگی و همكاری و هنر، بافنده و گوشواره كش میباشد.
2-استفاده از دستگاه ژاكارد:
برای تولید زری دارای سابقهای چندان طولانی نیست و دستگاه ژاكارد به خاطر افزایش سرعت در تولید پارچه زری و صرفهجویی در هزینه وقت صنعتگران به كار گرفته شده است.
با استفاده از دستگاههای سنتی زری بافی،میتوان به تولید حدود 30 سانتی متر در روز دست بافت حال آنكه در صورت استفاده از دستگاه ژاكارد این میزان به حدود100 سانتی متر در روز افزایش مییابد.
در تولید زری تماما از طرحها و نقشهای اصیل و سنتی استفاده میشود و به جرات میتوان اظهار نمود كه اكثر نقشهای سنتی و حتی نقشهای غامض و پیچیده، طی قرون و اعصار متمادی توسط هنرمندان زری باف بر روی پارچه زری پیاده شده است و این طرحها نه تنها شامل طرحهای ویژه پارچه بلكه شامل طرحهای و نقشهای ویژه سنگ و سفال و فلز و قالی و ... و حتی طرحهای ظریف مینیاتوری نیز می شود كه با ذوق و مهارت سرشار طراحان و بافندگان به اجراء در آمده است.
4- مخملبافی:
- تاریخچه:
بدون تردید مخمل را باید از نفیسترین پارچههای دستباف ایران دانست. زیرا پیچیدگی رو بافت،طرحهای زیبا و پر نقش و نگار و مواد اولیهی مرغوبی كه در تولید این پارچه به كار میرود، ویژگی خاص به آن بخشیده كه مخمل را از سایر دستبافتها متمایز میسازد.
در خصوص زادگاه این بافت بین صاحب نظران وحدت نظر وجود ندارد، چه عدهای آن را تنها بافت قرون وسطایی میدانند که از اروپا برخاسته است. از جمله آنكه «لاتور» به آن عقیده است كه ایتالیائیها تا قبل از قرن دوازدهم میلادی آن را پدید آوردهآند.« فیلیس آكرمان» طرفدار همین نظر است و مینویسد كه پس از آن تا پیش از قرن پانزدهم میلادی مخمل به ایران راه یافته است.
به هر حال از مجموع نظرات ارائه شده در خصوص زادگاه مخمل میتوان چنین نتیجه گرفته كه : مخملبافی كم و بیش در یك زمان در ایران و ایتالیا و چین تكامل یافته است.
مخمل ظاهرا پدیدآورده روش حلقهزنی است كه از سال 260 پیش از میلاد در مصر بكار می رفت. چه بافتهایی كه از حفاریهای دوره دودمان یازدهم به دست آمده نشان می دهد كه الگوها با حلقهزدن تارها و پودهای اضافی ایجاد شده است. تكهای از بافتههای قبطی در موزه بافندگی شهر لیون این تارهای اضافی را دارد و گواه ان است كه ازتكامل روش حلقه زنی مصریها به وجود آمده است. ولی فاصله میان این منشاء احتمالی مخمل و مخملهای دارای بافت ابریشم پر مایه امروزی چه از نظر زمان و چه مراحل تكامل بسیار است.
قدیمیترین مخمل ایرانی كه تاكنون شناخته شده مربوط به قرن دوازدهم یا پانزدهم میلادی است كه در موزه هنرهای تزئینی پاریس نگهداری میشود. ضمن آنكه بزرگ مخمل بافی درایران در سدههای گذشته ؛ كاشان یزد، تبریز، مشهدو هرات بوده و این پارچه نفیس از قرن شانزدهم از جمله صادرات مهم ایران به شمار رفته است.
برای تولید مخمل از ابریشم طبیعی استفاده میشود و نقشهای اصیل و سنتی مخمل به روی این پارچه حالت برجسته دارد كه این امر نشانه بارز تبحر و مهارت و در عین حال دشواری بافت آن است.
5- پردهبافی:
طبق انجام تحقیقات در استان یزد و بررسی كارگاههای سنتی دراستان در حال حاضر متاسفانه كارگاه پردهبافی فعالی در سطح استان وجود ندارد، و لیكن تا چند سال پیش بافت پارچه پردهای انجام میگرفته است.
بافت پارچه پردهای منحصرا در شهرستان یزد معمول و بافندگان اكثرا مرد بودهاند. دستگاه بافندگی فرآورده مذكور چهاوردی بوده است.
برای تهیه یك رو یه كار به طول 200 متر و عرض 25/1 متر عموما 5 بقچه نخ ویسكور تابیده نمره 32 و 9 بقچه نخ پنبهای نمره 5 جهت تار و پود مصرف میكند. تولید سالانه یك پرده باف به طور متوسط 3 رویه كار به بوده است.
6- رویه لحاف :
در شهرستان یزد تهیه پارچه دستباف دیگری به نام رویه لحاف معمول بوده و مهمترین ماده اولیه كه در تولید آن به كار می رود نخ ابریشم مصنوعی نمره 150 است كه نحوه رنگرزی نخ مورد مصرف در تهیه رولحافی مشابه رنگرزی نخ قابل استفاده در بافت رومیزی است.
رویه لحاف به وسیله دستگاه چهار ورودی با عرض متوسط 5/1 متر و طولهای متفاوت بافته میشود و بعد از تهیه به قواره های 210*135 سانتیمتر نیز هستند كه بیشتر به مصرف روتختی میرسد.
تار این مصنوع از نخ ویكوز دولای تابیدهی نمره32 و پود آن از نخ پشمی است و برای هر روتختی در ابعاد پیش گفته شده حدود 400 گرم نخ تار و 450 گرم سانتی متر نیز در بین بافندگان یزد رایج است كه برای هر قطعه حدود 600 گرم نخ پنبه ی 6 لا جهت تار و حدود 120 گرم نخ پشمی 76 جهت پود مورد استفاده قرار میگردد.
فرآوردههای یاد شده كلا به وسیله دستگاه چهار وردی بافته میشود ولی طی سالهای اخیر استفاده از نوعی دستگاه هفت وردی كه قادر به تهیه پارچههایی با عرض 5/3 متر نیز می باشد در بین بافندگان رواج یافته وبه وسیله آن منسوجاتی تولید میكنند كه در نوع خود منحصر به فرد است.
7- شمد بافی:
شمد نوعی پارچه ابریشمی یا پنبهای است كه معمولا به عنوان روانداز در فصل تابستان استفاده میشود. در تهیه شمه از ابریشم مصنوعی به عنوان پود و از نخ پنبهای نمره 20 دولا به عنوان تار استفاده میشود. كه هم اكنون اكثرا توسط دستگاههای تك فاز بافته میشود.
شمدها معمولا 150*220 سانتیمتر است و دارای 27 چله میباشد.
8- چادر شببافی:
چادر شببافی یا كاربافی نوعی صنعت خانگی است كه بیشتر در شهرستان یزد، اردكان و بخش زارچ تهیه میگردد. مردان و زنان در كنار كشاورزی به بافت چادر شب مشغول و بیشتر در ابعاد 200*200 سانتی متر با طرح چهار خانه یا پپچازی تهیه میشود و با رنگهای مركب از نیلی، قرمز،زرد،سبز و مشكی آمیخته شده اكثرا به مصرف رختخواب پیچی میرسد.
نوع مواد اولیهای كه برای چادر شب مصرف میگردد مختلف بوده و از لحاظ قیمت نیز متفاوت است، ولی به طور كلی این مواد شامل نخ پنبهای نخ و یسكوز، مواد رنگی و نشاسته میباشد. برای چادر شب رختخواب پیچی از نخ 30 دولا ویسكوز جهت تار و در بعضی مواقع از نخ 20 دولا ویسكوز نیز استفاده میشود و پودر آن را نخ نمره 12 یك لا ویسكوز تشكیل میدهد. ولی برای چادر شب صحرائی كه بیشتر در كشاورزی از آن استفاده می شود نخ مورد مصرف در تار و پود آن را به ترتیب نخ نمره یك لا پنبهای و نخ 20 دولا تشكیل می دهد.
دستگاههای چادر شب بافی چهار وردی بوده و عرض اغلب آنها 5/2 تا 3 متر است.
9- بافت دستمال:
که سه نوع دستمال می باشد:
الف) دستمال عشایری
ب) دستمال ابریشمی
ج) دستمال مرسریزه
الف) دستمال عشایری:
تولید دستمال عشایری در استان یزد به صورت كارگاهی که دستبافان مرد با دستگاه سنتی چاله ای كه قدمت آن به قرنها می رسد در كنار دستگاههای تك فاز بیشماری متدوال است. سهم زنان در تولید دستمال فقط به گره زنی و ماسوره پیچی محدود و ویژگی دستمال عشایری به دلیل متفاوت بودن ابعاد آن است، ولی بیشتر در اندازه های 120*120 سانتیمتر بافته می شود.
هر بافنده در روز با دستگاه چهار وردی چوبی در ازای 8 الی 10 ساعت كار طاقتفرسا قادر به تولید 2 عدد دستمال می باشد. دستمالهای عشایری مختص شهرستان یزد بوده و بنا به اظهارات دستآندكاران به صورت ساده و الوان هفت رنگ تهیه می شود.
برای بافت یك دسته 8 تایی دستمال عشایری قریب به 650 گرم نخ ابریشم مصنوعی نمره 120 رنگرزی شده نیاز است كه درمدت 4 روز به اندازه های معمولی بافته می شود.
با انجام مراحل ذیل نخ تارآماده بافت میگردد:
1- آهاركشی یا شوكشی
2- ماسوره پیچی یا وركنی
3- چله كشی یاتنیدن
4- پیوند زنی
5- گره زنی
اغلب بافندگان دستمال در محلههای قدیمی مجتمع و اكثرا پیر و سالخورده و سن آنها بین 50 تا 70 سال است و تعداد دستبافان دستمال عشایری استان به 25 نفر می رسد.
ب ) دستمال ابریشمی:
بافت این نوع دستمال در شهرستان یزد رایج و از ویژگیهای آن نسبت به سایر دستمالها بافت 2 نقش كاملا متفاوت در دو طرف آن است كه به زیبایی و هنر و خلاقیت این رشته می افزاید. موقعیت فعلی تولید دستمال ابریشمی 2 نقش به دلیل صرف وقت زیاد و هزینه بالا و نبودن تقاضای كافی با دستگاههای سنتی از رونق همیشگی افتاده و به میزان بسیار كمی بافته می شود. با مروز زمان این فرآورده منقوش واصیل دستباف جای خود را به دستمال ابریشمی یك نقش و الوان هفت رنگ به اندازه های 25/1*25/1 سانتی متر داده است كه توسط دستگاههای سنتی دستی تولید می شود. از سوی دیگر دستمالهای ابریشمی یك نقش و 2 نقش در شهر یزد و بخش اشكذر به وسیله ماشینهای ژاكارد معمول گشته و بازار را از دست بافندگان سنتی گرفتهاند.
عمدهترین ماده اولیه مورد مصرف نخ ابریشم، مصنوعی است و مراحل تولیدان مشابه به نوع عشایری است با این تفاوت كه برای هر دسته 8 تایی دستمال ابریشمی حدود یك كیلوگرم نخ ابریشم مصنوعی است و از یك بقچه 12 تارو پود قریب به 10دسته 8 تایی و یا 80 دسته در دستمال به مدت 2 ماه بافته می شود.
ج) دستمال مرسریزه:
دستمال مرسریزه نخی به صورت كارگاهی توسط دستابافان مرد متداول و مواداولیه ی مورد مصرف شامل نخ دولا مرسریزه نمره 32 جهت تار و نخ نمره 20 مرسریزه یك لا جهت پود،سرپشم و نشاسته است . این نوع دستمال معمولا دراندازههای 90*90 بافته میشود. هزینههای ماسوره پیچی،آهارزنی،رنگرزی چلهپیچی و گرهزنی نیز اضافه می گردد. هر بافنده در روز در ازای 8 ساعت كار می تواند 3 عدد از آنرا تولید نماید. دستگاههای بافندگی دستمال نخیچها وردی و عینا مشابه سایر دستگاههای رایج است.
10- بقچه ، لنگ ، كیسه حمام:
به وسیله دستگاهها چهار وردی و با نخ ابریشمی نمره 150 فرآوردههایی در ابعاد 110*150 سانتیمتر تولید كه بیشتر به مصرف بقچه ولنگ و کیسه حمام می رسد گاهی نیز برای بافت لنگ از نخ پنبهای نیز استفاده می كنند.
برچسب : نویسنده : داودی nasajiran24 بازدید : 52
رسیدن اصفهان به جایگاه یک شهر صنعتی و تبدیل شدن آن به «منچستر شرق» در دوره پهلوی اول، یک اتفاق ناگهانی و بدون زمینه نبود. این حادثه ریشه در استعدادهای شهری و فراهم آمدن محیط مساعد کشوری داشت؛
برچسب : نویسنده : داودی nasajiran24 بازدید : 71